دانشپژوهی نوین، وقوع رشد وارونۀ اسانید را در گزارشهای نخستین حدیث پذیرفته است، اما این طور نبود که این پدیده بدون بحث و جدال در میان علمای مسلمان سنتی اتفاق افتاده باشد. نقادان حدیث آگاه بودند که [عدهای] برخی متون را به پیامبر اکرم[] میبستند. پدیدهای که آنها از دریچۀ «زیادت» بدان ره یافتند. ما با بررسی آثار اختصاص یافته به نقد گزارشهای حدیثی (دانش علل) از قرن سوم تا هشتم هجری، خواهیم فهمید که گزارشهای حدیثی بسیاری که در اصل به پیامبر[] منتسب نبودند در زیر سایۀ همتایان نبوی اصیل خود، تا قرن پنجم هجری دوام آوردند. از این مهمتر این که برخی از علمای حدیث از قرن سوم تا قرن هفتم معتقد بودند که روایات نبوی در جوامع حدیث مربوط به شریعت، در واقع چیزی جز گفتههای علمای اولیه دیگر نبوده است. مع الوصف جایگاه این نقادان در قرن پنجم هجری نادیده گرفته شده است. یعنی همان وقتی که گرایش غالب فقهای اهل تسنّن مصلحت را در این دانست که شکل نبوی و انتساب آنها را به پیامبر[] قاطعانه بپذیرد؛ اگر چه موضع
فقها در جهان اهل تسنّن غالب شد، نقادی رشد وارونۀ اسانید در آثار عدّه خاصی از حدیثپژوهان تا به امروز ادامه یافت